کرانه جنوبی دریای کاسپین (دریای مازندران) از لحاظ جغرافیایی بخشی از خاور میانه نیست، بلکه دنباله جنوبی منطقه اورازیاتیک شمالی (یعنی اروپایی - آسیایی) است.این بخش که خود شامل گیلان و مازندران و گلستان است، بر خلاف فلات ایران که ظاهرا جای زاد و زیست انسانهای دوره پارینه سنگی دیرین نبوده است می تواند زادگاه و زیستگاه انسانهای نیاندرتال در دوره پارینه سنگی بوده باشد. زمستانهای ملایم و بارانهای تند و غارهای پناهگاه، این بخش را همانند جاهایی ساخته است که بازمانده های یکی از دوستان دیرینه آدمیزاده،یعنی انسان نیاندرتال، در آنجا یافته شده است (مانند جنوب فرانسه، اسپانیا، ایتالیا، کریم و کرانه فلسطین)
امروز با اینکه هزاران سال از دوره نو سنگی (نئولیتیک) گذشته است،هنوز در بخشهای کرانه ای دریای مازندران و بویژه در گیلان، بازمانده های یک تمدن نو سنگی یافت می شود که رابطه نزدیکی با آغاز تمدن اروپا دارد. نوع خانه های روستایی،ابزارهای کشاورزی،اندام و چهره مردم که گونه (تیپ) اروپایی است،اهمیت جنگل و چوب و چیزهای دیگر همه یادگارها و نشانه های تمدن و روزگار نو سنگی است. عامل های طبیعی که در این روزگار نیزسرزمین مازندران را یکی از مراکز صنعت ایران و نزهتگاه مردم کشور گردانیده، سبب گردید که تمدن باستانی نو سنگی در سرزمین مازندران باز بماند و ویژگیهای اصلی خود را نگهدارد. تپه های بزرگ خاکی که امروزه در دشت مازندران دیده می شود ظاهرا جایگاه آبادی ها و دیه های باستانی و شاید نو سنگی بوده است که می تواند در حدود 3000 سال پیش از میلاد بنیاد یافته باشد.
در لایه های گوناگون دو غاری که گروه باستان شناسان آمریکایی به رهبری استاد کارلتن.س.کون در مازندران کاوش و بررسی کرده اند، چیزهای گوناگون بسیاری یافت شده است (مثلا: تکه های شکسته آوندهای سفالین ساده یا رنگ شده، ابزارهایی از سنگ چخماق زدوده، مانند سر تبر و پیکان و داس و تیغه های گونه گون، یک جفت کاسه بزرگ سنگی، ذغال، دو گونه دانه، استخوانهای جانوران رام شده یا وحشی، مانند سگ، خوک، گوسفند، بز،گاو، سگ دریایی، موش بیابانی و گونه ای آهو، تک استخوانها و استخوان بندیهای انسانی) که هر گونه ای از آنها از لحاظ باستان شناسی معنی و ارزش ویژه ای دارد.از روی این باز مانده ها و با بکار بردن روش تاریخ یابی نوین لایه ها و تاریخ های تمدنی را در آن دو غار یافته اند.
از مراکز مهم تمدن ما قبل تاریخ در مازندران می توان به غار علی تپه (با قدمت حدود 12500 سال پیش از میلاد) و غارهای هوتو و کمربند (با قدمت حدود 9500 سال پیش از میلاد) غار کمیشان، تپه باستانی قلعه کش (مربوط به عصر آهن)، تپه باستانی گردکوه (مربوط به عصر آهن)، خرابه شهر (مربوط به عصر آهن1و2) و... نام برد که نشان از تمدن هزاران ساله در این سرزمین دارد. آثار و بناهای دوره های ساسانی، اسلامی، افشاریه، زندیه، صفویه، قاجاریه، پهلوی هم که در مازندران به وفور یافت می شودکه هر کدام دارای ارزش ویژه ای هستند و مازندران را کلکسیونی از آثار و بناهای تاریخی دورانهای مختلف کرده اند. و همچنین از آثارهای ما قبل تاریخ مب توان به قبرهای گبری و دخمه های کافرکلی آمل اشاره کرد.
برخی ریشه نام مازندران را آمیختهای از ماز به معنی بزرگ و نیز میانه، ایندیرا و ان پس وند مکان دانستهاند و در نتیجه عبارت «مازیندیران» را به معنی جایگاه دیو بزرگ، ایندیرا میدانند. گواه آن را هم شاهنامه دانستهاند که در آن از مازندران به عنوان جایگاه دیو سفید نام بردهاست و نیز ایندیرا را کوهی دانستهاست در میانه این سرزمین. بر پایه همین موضوع ملک الشعراء بهار بیت زیر را سرودهاست:
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
در مورد سکونت،زندگی وتمدن در مازندران، از بررسیهایی که از غارهای کمربند و هوتو (در بهشهر) به عمل آمده، نشان دادهاست که سابقه زندگی در آن تا پیش از ۷۵ هزار سال پیش وجود داشتهاست. از این آثار چنین بر میآید که در این ادوار در کوهپایهها و دامنههای شمالی البرز، هر جا که آب و هوا مساعد تر بوده، انسانهای اولیه به شکار و گردآوری خوراک میپرداختند و برای این که از امنیت و آرامش بیشتری برخوردار باشند، در غارهای مذکور (از جمله غاری که در کنار جاده نکا-بهشهر در جنوب غربی روستای کُلت در اثر خاک برداری در سال ۱۳۶۹ کشف شده) به سر میبردهاند، وجود آثار دوره نو سنگی در شرق مازندران حکایت از تحولات زندگی مردم در این سرزمین را دارد.
از حدود ۱۰۰۰۰ سال پیش، مردم این سرزمین همانند بعضی از انسانهای ساکن شمال فلات ایران آمل، توانسته بودند چارپایان را رام واهلی نمایند. این تحول موجب دگرگونی در زندگی انسانهای این خطه شدهاست. به تدریج انسانها در مرحله دامداری به سوی دّرهها و جلگهها وخاکهای آبرفتی حاصلخیز کشیده شدهاند. با آغاز کشاورزی، زندگی به طور کلی دگرگون میشود. رفته رفته با بهتر شدن شرایط زندگی، غذا و مساعد بودن آب و هوا به شمار جمعیت افزوده شد و اولین روستاهای پیش از تاریخ در این خطّه شکل گرفتند.
از دیرباز مردم این دیار در طلب معرفت و کسب دانش کوشا بوده اند.از دانشمندان و علمای این خطه می توان ابن جریر طبری، مرزبان بن رستم، شیخ طبرسی، علامه میر حیدر آملی، ملک الشعرا طالب آملی،امام فخر رازی،ابن ربن طبری و ابن فرخان طبری، سید ظهیر الدین مرعشی، آیت الله میرزا هاشم آملی، علامه جوادی آملی و حسن زاده آملی و بسیاری دیگر را که خود تالیفات گرانبهایی در علوم فقه، حدیث، تفسیر، تاریخ، رجال، هندسه، هیئت، طب و غیره به جا گذاشته اند نام برد. از نظر آداب و رسوم اغلب شهرهای مازندران شباهت زیادی با سایر شهرهای ایران دارند. در این استان در بیشتر شهرها مراکز فرهنگی از قبیل دانشگاهها و مراکز فنی و تربیت معلم دایر است و تعداد زیادی از جوانان سایر استانها برای ادامه تحصیل به مازندران می آیند.
بناها و یادمانهای تاریخی:مازندران به خاطر موقعیت اقلیمی و منطقه ای از گذشته های دور مورد توجه گروه های مختلف انسانی بوده است.مستندات تاریخی و نتایج حاصله از بررسی ها و کاوش های باستانی نشان می دهد که منطقه مازندران در عصر حجر قدیم (دوره پارینه سنگی)محل سکونت انسانهای اولیه بوده است. کشف اسکلت سه انسان در غار هوتو نزدیک بهشهر که حدودا هفتاد و پنج هزار سال قبل از میلاد می زیسته اند، دال بر صحت این مدعا است.
مازندران در گذر زمان
پيش از ورود آرياييان به ايران و مازندران مردم بومي اين منطقه از راه شكار و گله داري امرار معاش ميكردند. مطالعات باستان شناسي در غارهاي كمربند و هوتو بهشهر حضور انسان در مازندران را به حدود 9500 پيش از ميلاد ميرساند. آريايي نژادان مهاجرت خود را از سرزمين هاي شمال شرقي مرزهاي كنوني ايران در حدود هزاره سوم پيش از ميلاد آغاز كردند، با بوميان در آميختند يا بر آنان فائق آمدند. مازندران كنوني بخشي از سرزمين گستردهتري است كه در متون تاريخ از آن با نام «فرشوادگر» ياد كرده اند.
محققان، مازندران و گيلان را به سبب هم جواري و نيز به سبب اوضاع طبيعي و جغرافيايي مشابه، عموماً با هم نام ميبرند و همه مناطقي كه در جنوب درياي مازندران و ميان آذربايجان و خراسان قرار دارند را يك ناحيه ميدانند . از اين حدود در زمان هخامنشيان در كتيبه بيستون نام پتشواريش ضبط شده است. طبري ها و مردها تيره هاي ساكن اين ناحيه همواره به عنوان بهترين تيراندازان در جنگ هاي شاهان هخامنشي با دولت هاي ديگر معرفي ميشوند.
استرابن جغرافيانويس يوناني اين محدوده را به صورت «پرخوافرس» نام ميبرد. طبري ها ومردها در جنگ داريوش سوم با اسكندر مقدوني در «گوگمل» حضور چشمگيري داشتند و مسئول نگاهباني شاهنشاه و خاندان او بودند. اسكندر فاتح ايران نتوانست از طريق جنگ طبرستان را تسخير كند.
طبرستان به علت وضعيت خاص اقليمي از ايام باستان جايگاه و پايگاه اقوام خاندان هاي حاكم بود. نخستين كسي كه در نوشته هاي مورخان به عنوان حاكم طبرستان از او ياد شده اتوفرادات يا فرهاد پارتي است. طبرستان به علت نزديكي با سرزمين و دولت پارت تا انقراض اشكانيان عملاً زير استيلاي دولت اشكاني قرار داشت. در زمان دولت ساساني نيز شاهنشاهي اين ناحيه به فرمان يك شاه بود. چنانچه وقتي اردشير بابكان به تخت نشست، اداره اين قسمت از ايران به دست «گشنسف شاه» يا «جسنسف شاه» بود.
واژه مازندران كه از نظر جغرافيايي بخش بزرگي از طبرستان بوده است. در حوالي سده هفتم هـ.ق جانشين نام طبرستان شد.
سلسه هاي مشهوري كه اغلب همزمان سرزمين مازندران را در دوره اسلامي در اختيار داشتند، با ذكر شاهان ، افراد شاخص و زمان حكومتشان عبارتند از:
1-آل قارن از سال 50 قبل از هجرت تا سال 224 هـ.ق ، محدوده حكومت اين سلسله اغلب جبال مازندران بود و افراد شاخص آن عبارتند از: قارن پسر سوخرا، ونداد هرمز پسر سوخرا، مازيار پسر قارن.
2-سلسله آل گاوباره از سال 40تا 144 هـ. ق شاهان اين سلسله اغلب در دشت مازندران و گرگان حاكم بودند افراد مشهور آن عبارتند از: دابويه پسر گاوباره، سارويه پسرفرخان بزرگ، اسپهبد خورشيد پسر دادمهر.
3-شعبه ديگري از سلسله آل گاوباره با نام پادوسپانان كه قلمرو حكومتشان غرب مازندران و رويان، نور، كجور و لاريجان بود. از سال 40 تا 1002 هـ.ق (عهد شاه عباس كبير صفوي، نزديك به يكهزار سال) پادشاهان مشهور اين سلسله پادوسيان اول پسر گاوباره شهريار ابن پادوسيان ، ملك بهمن آملی پسر كيومرث بودند.
4-پادشاهان باوند يا اسپهبدان از 45 تا 397 هـ.ق باونديان به سبب حكومت در جبال مازندران يعني قسمتهاي سوادكوه و دودانگه كنوني ساري (فريم) ملك جبال خوانده ميشدند.
مشهورترين ملوك اين سلسله «باو» نوه «كيوس» برادر انوشيروان ساساني، اسپهبد شروين پسر سرخاب شهريار پسر شروين بودند.
5-آل وشمگير يا آل زيار از سال 316 تا 470 هـ.ق ؛ محدوده حكومت اين سلسله شرق مازندران بود و شاهان مشهور آن مرداويج پسر زيار، قابوس ابن وشمگير شمس المعالي، گيلانشاه پسر كيكاوس بودند.
6-مرحله دوم حكومت باونديان موسوم به اسپهبدان باوند از 466 تا 606 هـ.ق ؛ اين سلسله بعد از تسلط بر آل زيار سرزمين طبرستان را متصرف شد. پادشاهان معروف آن اسپهبد حسام الدوله شهريار پسر قارن، شاه غازي رستم پسر علاءالدوله بودند.
7-باونديه معروف به كينخواريه (دوره سوم سلاطين آل باوند) از سال 647 تا 750 هـ.ق ؛ حكام اين سلسله بر نواحي آمل فرمانروايي داشتند و شاخص ترين آنها عبارتند از حسام الدوله اردشير ابوالملوك تاج الدوله يزد گرد.
8- سادات حسني و حسيني و مرعشيان بر خلاف نمايندگان خلفا كه ميخواستند مازندران را به قدرت شمشير خويش بگشايند از راه تبليغ دين ومذاهب تشيع توانستند در بين طبقات مردم اين سامان رسوخي عاطفي داشته باشند. تا اينكه پس از استقرار پايه هاي قدرت اقدام به خروج كردند و حدود 750 سال در نواحي مختلف آمل، ساري، و جبال تسلط يافتند و فرمانروايان دودمان هاي محلي نيز به سبب علايق مذهبي وجود و تظاهر آنها را تحمل ميكردند. مشهورترين اين سلسله از سادات مازندران عبارتند از حسن بني زيد (داعي كبير)، ناصر كبير (ناصر الحق)، مير قوام الدين مرعشي در آمل که اولین مرکز تشیع جهان را بنا کرده اند، سادات مرتضايي در هزار جريب.
9-ديگر سلسله ها: در طول هزاره اول هجري هم زمان با حكومت دودمان هاي متعددي كه از آنها نام برده شد، دست اندازیهاي ديگر هم از سوي فرمانروايان نواحي ديگر ايران و خارج از ايران به مازندران به عمل آمد كه اهم آنها عبارتند از:
طاهريان، صفاريان، سامانيان ،غزنويان و همچنين تيموريان كه دوران تسلط و جنگ و گريزشان كوتاه بود.
10-از دوره صفويه به بعد زمان حكومت هاي ملوك الطوايفي در مازندران به سرآمد و اين سرزمين رسماً تابع حكومت مركزي ايران شد. شاهان صفوي، افشاري، زندي و قاجاري مازندران را به عنوان ايالتي از ايلات ايران در اختيار داشتند.
بررسی هایی درباره جغرافیای تاریخی مازندران
نخستین اطلاعات ما از مردمان و منطقه جنوب دریای کاسپین (دریای مازندران) از نوشته های بازمانده چندین تن از جغرافی نگاران و تاریخ نویسان و دانشمندان بیگانه، بویژه یونانی، مانند هرودوت، استرابن، گزنفون، بطلمیوس، پلوتارک، دیودور، آریان و کنت کورث به دست می آید.
از لحاظ جغرافیایی، در نوشته های این نویسندگان نام واحدی بر همه یا بخشی از سرزمین مازندران(نامهایی مانند تپورستان،هیرکانیا،گرمانیا) نیامده است. ایشان به وصف جغرافیایی کوتاهی از این منطقه و بردن نام اقوامی که در آنجا و سرزمین های پیوسته بدان می زیسته اند،اکتفا کرده اند.
ریشه واژه مازندران و تاریخ پیدایش و دگرگونی آن به درستی دانسته نیست و درباره معنای این نام که ظاهرا از آغاز سده هفتم هجری (سیزدهم میلادی) و روزگار تاخت و تاز مغولان جانشین نام کهن تر “طبرستان” شده و تاکنون نیز پایدار است. کهن ترین جایی که واژه مازندران در آن به کار رفته است، شاهنامه فردوسی است. بسیاری از حادثه های افسانه ای شاهنامه در مازندران روی داده، که مهمترین و درازترین آنها هفت خان رستم زال است. رستم برای یافتن و رهانیدن کی کاووس، پادشاه ایرانیان، که در بند دیوان مازندران بود، از زابلستان به مازندران سفر کرد و پس از گذار از هفت مرحله پهلوانی نمایان(مانند کشتن اژدها، گرفتار کردن یک پهلوان محلی به نام اولاد، کشتن ارژنگ دیو و ...)، کاووس و بازماندگان سپاه ایران را آزاد کرد.
فردوسی شهرهای حقیقی مازندران را مانند تمیشه و ساری و آمل به سرگذشتها و حوادث کما بیش افسانه ای خود در آمیخَته است. مثلا می گوید که فریدون بیشه تمیشه را نشستگاه خود ساخت، در این بیت:
ز آمل گذر سوی تمیشه کرد نشست اندر آن نامور بیشه کرد